به چشمانم نیا ای اشک
کسی غمخوار قلبم نیست
نفهمیدم در این دنیا
کلید عشق به دست کیست
به چشمانم نیا ای اشک
نبار از درد تنهایی
برای غصه ای تازه
نمانده در دلم جایی
به چشمانم نیا ای اشک
خدا هم با دلم قهر است
نمی خواهم ترحم را
که طعمش تلخ،چونان زهر است
به چشمانم نیا ای اشک
وجودم را نکن تحقیر
نمی بینی مگر غمها
شدند بر قلب من زنجیر
به چشمانم نیا ای اشک
فقط مرگ است سزای من
شدم از بی کسی، مغموم
ندارم چاره جز رفتن... ...
کسی غمخوار قلبم نیست
نفهمیدم در این دنیا
کلید عشق به دست کیست
به چشمانم نیا ای اشک
نبار از درد تنهایی
برای غصه ای تازه
نمانده در دلم جایی
به چشمانم نیا ای اشک
خدا هم با دلم قهر است
نمی خواهم ترحم را
که طعمش تلخ،چونان زهر است
به چشمانم نیا ای اشک
وجودم را نکن تحقیر
نمی بینی مگر غمها
شدند بر قلب من زنجیر
به چشمانم نیا ای اشک
فقط مرگ است سزای من
شدم از بی کسی، مغموم
ندارم چاره جز رفتن... ...
غر نوشت:خدا همیشه هست........